10 ماهگیت مبارک شیرین عسلم
عزیز دل مامان دیروز 10 ماهت تموم شد و رفتی توی ماه یازدهم ... از اونجایی که خودم فرصت نمی کردم کیک تولدت رو بپزم به بابایی سفارش دادم تا برات یه کیک خوشگل بخره ... ولی وقتی بابایی اومد و شام خوردیم تو یهو از خستگی شیطونیهات خوابت برد ... اینجوری بود که برگزاری مراسم تولدت افتاد ساعت 11 شب تا تو از خواب نازت بیدارشی و با اون چشمهای پف کرده مثلا شمعها رو فوت کنی برامون ... اینم عکس کیک تولدت با 10 تا شمع روشن که از دیدنشون ذوق زده شده بودی گلم ... قربون اون شکم گوگولیتم بشم مامانی... ...