بدون عنوان
عزیز دردونه مامان فقط چند روز تا تولد 2 سالگیت مونده .... چقدررررررر زود گذشت مامانی ...شاید آسون نبود ولی شیرین بود ... الان که به خودم نگاه می کنم می بینم تو این دنیا هیچ چیزی به اندازه صدای قشنگ خنده هات وقتی من قلقلکت می دم و تو از ته دل بلند بلند می خندی و ریسه میری منو خوشحال نمی کنه... این روزها من و تو بیشتر وقتمون رو به بازی با هم می گذرونیم .... گاهی باهم می ریم قدم می زنیم یا خرید می کنیم یا پارک می ریم .... با هم کارتون نگاه می کنیم ... شعر می خونیم و دیوونه بازی درمیاریم... تا 10 می شمریم ، 9 تاشو یواش میگیم بعد لپهامونو می چسبونیم به هم و داد می زنیم 10 و برای خودمون دست می زنیم ... د...