اولین سفر شمال گردوی مامان
راستش این سفر به مناسبت هشتمین سالگرد ازدواج من و بابایی بود اما اولین باری هم بود که کیارش ما هوای دل انگیز شمال رو نفس می کشید ...
جای همه دوستان سبززززززززززززززز.... عالی بود
واقعه مهم این سفرهم غلتیدن کامل گردوی مامان بود .... کیارش گلم روز 18 مرداد در کمال آرامش یه قل خوشگل خورد و مامانی و بابایی رو حسابی خوشحال کرد. مامان فداش
بیشتر لذت این سفر رو مدیون همون یه تیکه ساحل تمیز و لایروبی شده هتل نارنجستانیم که بعد از سالها تونستیم کفشی از پا دربیاریم و حس کودکی های خودمون رو تازه کنیم و با پای برهنه روی ماسه ها قدم بزنیم ....
نمی دونم ، واقعا اینقدر سخته ساحل قشنگمون رو ، جنگل هامون رو ...محیط زندگیمون رو... ، تمیز نگه داریم ؟؟؟؟
یعنی خیلی سخته پوست تخمه و میوه و هندوانه و شیشه شکسته و بطری و .... خودمون رو هر جایی که می رسیم رها نکنیم؟؟؟؟!!!!