بدون عنوان
سلام عزیز دل مادر ... عشقم ... نفسم ...
می دونی مامان هر رو ز که می گذره بیشتر مامانی رو با کارهات غافل گیر می کنی ... چند روزه موقع دیدن برنامه مخصوصت حتما باید بری و مثل بزرگ ترها روی مبل بشینی ... چجوری؟؟؟!!!!!!!!!!!!!
این جوری..............
الهی قربونت برمممممممممممممممممممممممممممم
می ری تشک روی راحتی رو برمی داری و می زاری زیر پاهای کوچولوت و بعد ازش می ری بالا و میشینی ..... عسل خان شما خیلی زود باکلاس شدی هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
دیروز همراه بابایی رفتیم پارک آب و آتش ... خیلی شلوغ بود ...هوا هم داشت تاریک می شد برای همین نشد ازت عکس بگیریم ولی خیلی دوست داشتی اونجا رو کلی هم سیب زمینی سرخ کرده خوردی .... موهاتم کوتاه کرده بودم و خیلی خوش تیپ شده بودی ...خیلی ها بهت توجه خاص نشون می دادن و تو هم خوشت میومد و خودت رو لوس می کردی ... یه دختر خانومی هم اومد طرفت و بعد از کلی ابراز احساسات به عسل خان ما به شما درخواست دوستی داد اونم جلوی چشم مادر شوهر...هههههه ... ولی کلا چشم و چالم روشن... می گفت تو خیلی خوشگلی و از اون پسر ها می شی که همه دخترها عاشقشون می شن ... فکر کنم راست می گه مامان ... تو خوشگلی ، ولی نیچه گفته:
زیبایی غیر از اینکه نعمت خداست دام شیطان هم هست...
اینم بدون که هر چقدر هم که زیبا باشی همیشه یکی هست که از تو زیباتره
پس هرگز به زیباییت مغرور نشو عزیز دلم ...
یادت باشه تو عشق مامانی