اولین پیک نیک عسل خان
سلام همه وجودم
این جمعه برای اولین بار من و تو و بابایی به همراه عمو بهمن که دوست باباییه و همسر و پسر شیطونش بهراد کوچولو رفتیم پیک نیک طرفهای دریاچه لار .... خیلی تو راه بودیم و وقتی هم که رسیدیم خورشید وسط آسمون بود و هوا خیلی خیلی گرم بود ولی رودخونه اش تمیز بود و من بعد از سالها با رغبت پاهامو به آب سرد رودخونه سپردم و بسی کیف کردم ... همون اول تا از ماشین پیاده شدیم یه آقای شتر محترمی با مامانی احوال پرسی کرد و یه آقا الاغه با نک هم با بابایی ، به جز الاغ و شتر یه عالمه گوسفند هم دیدیم که مال عشایری بودن که همون اطراف چادر زده بودن ... فکر کنم به تو خوش گذشت هرچند خیلی گرمت شده بود و ناهار درست حسابی هم نتونستی بخوری ... حتی یه درخت هم پیدا نکردیم که زیرش بشینیم شانس آوردیم عمو بهمن تو ماشینش چادر سفری داشت... ناهارمونو خوردیمو و یه کم آب بازی کردیم و دور هم گپ زدیمو برگشتیم ...
اینم عکس اولین پیک نیک عسل خان بغل بابای مهربونش
وقتی پاهاتو می زدیم به آب هم خوشت میومد و هم جمعشون می کردی جیگر مامان
انشالله دفعه بعد با برنامه ریزی بیشتری می ریم پیک نیک که بیشتر بهمون خوش بگذره عشق مامان .