بدون عنوان
سلام شیرین عسل مامان
این روزها سخت مشغول آماده کردن خونه جدیدمونیم و مامان خیلی شرمنده است که فرصت نمی کنه از شیرین کاریهای جدید عزیز دلش بنویسه ....
یه عالمه کلمه جدید یاد گرفتی ... سلام می کنی ...مثل یه مرد دست می دی و می گی خداااا و خداحافظی می کنی ... اینقدر سی دی سی دی می کنی تا مامانی تسلیم شه و سی دیه مورد علاقتو برات بزاره.... کلی فیگور جدید یاد گرفتی و برای مامان اجرا می کنی که مامانو بخندونی و انصافا هم همیشه موفق می شی ...
وقتی خودت یه کار بد می کنی یا یه دست گل به آب می دی تند و تند می گی ای داد ...ای داد وقتی هم که مامانی یه دست گل به آب بدم بالای سرم می ایستی و سرت رو تکون می دی و می گی نوچ نوچ نوچ ..... یعنی من کشته و مرده این کارهاتم عشششششششششقم....خلاصه که خیلی جیگر شدی عزیزکم ...
خیلی گرفتارم این روزها ... فردا هم یه امتحان سخت دارم.... نمی دونم تا عید می تونم همه کارهام رو تموم کنم یا نه ولی امیدوارم...