بدون عنوان
یلدای همه مبارک
شب یلدای امسال رفتیم خونه مادر جون که خاله مهسا و عمو علی و مامان بزرگ مامانی هم اونجا بودن .....بعد هم مثل هر سال خوردیم و خوردیم و خوردیم و خوردیم و اگه گفتی دیگه چی کار کردیم...؟؟؟!!!! ....آفرییین.... بازمممم خوردیییییم....
خوب اصولا آدم تو ماه صفر کار دیگه ای از دستش برنمیاد که... میاااااد؟؟؟!!!!!
اما بهترین اتفاق یلدای امسال برای مامان سارا این بود که عسل خان یه کار قشنگ یاد گرفت ...
داستان اینجوریه که شب یلدا بابای مهربون این دست گل خوشگل از گل محبوب مامانی رو براش هدیه آورد ...
مامانی هم کلی ذوق کرد و بدین ترتیب فضا رمانتیک شد ... بعد پسرک مامان هم در اولین فرصتی که با مادر جون رفته بود پارک این گل زیبا رو برای مامان آورد...اگر بگم این زیباترین هدیه عمرم بوده دروغ نگفتم....
اینم اولین گلی که مامانی از شازده پسرش گرفته....
شنیدین می گن رفتار بچه شما آینه رفتار خود شماست؟؟؟!!!
حس می کنم باید بیشتر مراقب فکر و سخن و رفتارم باشم