پسر گلم می گه مامان ...
نمیدونی مامانی چقدر تو دلم قند آب میشه وقتی با اون صدای قشنگت می گی ماما .... چند روزیه هر از گاهی می گی ماما مخصوصا وقتی یه جاییت درد می گیره یا من می رم تو آشپزخونه و تو هم مثل فشنگ چهار دست و پا میایی دنبالم ... اولش گذاشتم به حساب توهم های مادرانه آخه تو هنوز خیلی کوچولویی تازه رفتی توی 10 ماهگی ، ولی دیشب که بغل بابایی بودی ، بابا بهت می گفت مامان کو؟! تو هم رو به من می کردی و می گفتی ماما ...
دیگه واقعا باورم شد که داری منو صدا می کنی...
این وسط بابایی هم کلی شانس آورد چون اگه اول می گفتی بابا می رفتم با ماشین موهاشو از ته می زدم که دلم خنک شه..... البته خدا و شکر دیگه نیازی به این همه خشونت نیست گل قشنگم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی