بدون عنوان
سلام قند عسلم ... اول از همه... ١١ ماهگیت مبارک فرشته آسمونی من... جیگر مامان دیروز برای اولین بار رفتی سفره حضرت ابوالفضل ... کلی از همکارهای مادر جون هم اونجا بودن ... تو هم با اینکه خیلی خسته بودی و لالا داشتی ولی اصلا اذیت نکردی ...آقااااایی مامانی.... همه هم هی قربون صدقه ات می رفتن هر چند اصلا سر حال نبودی و بیشتر دوست داشتی بغل مادر جون باشی ...یه عالمه به به خوشمزه خوردی و وقتی همه مهمونها رفتن و خودمون موندیم تازه سر حال اومدی و شروع کردی به شیطونی بابایی هم که از راه رسید دیگه گل از گلت شکفت ...همون از دم در طفلی رو مجبور کردی تو رو ببره ددر... اینم 2 تا عکس از دیروز عسل خان، قبل از رفتن مهمونها و ا...